تکهای از بهشت را توی آن پیکان سفید پیدا کردم که رد رنگینکمان را گرفته بود و آرامآرام به سمت دشت میرفت.
خواندن ندارد...برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 194 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 3:41
اینطور که برای برداشتن لقمهی توی دهان هم صف کشیدهایم، «کرایه نداری برو. حلالت، نگو ندارم»ش باید قسمتی از یک قصهی خیلی قدیمی باشد.
خواندن ندارد...برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 199 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 3:41
رسیده بودم به «قطعت البلاد»ش. تکهپاره و دلتنگ رسیده بودم. دلم میخواست برایش تعریف کنم اینهمه راه را برای چی آمدهام اما یادم نمیآمد.
خواندن ندارد...برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 195 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 3:41
یکطور مهربان و متاسفی گفت: «قیمتامون به تومنه هانی» و وقتی خواستم ظرف را به قفسه برگردانم، نیشخند زد. «از رنجی که میبریم» و میبرند.
خواندن ندارد...برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 189 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 3:41
هیچچیز اندازهی هدیهای که یک آدم مخصوص، مخصوصِ خودت درست کرده باشد، کیف نمیدهد.
خواندن ندارد...برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 193 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 3:41
یکجور زیبایی مرموز توی دستخط ما خرچنگقورباغهایها هست که فقط خودمان و تعداد کمی از اهل یقین متوجهش میشویم.
خواندن ندارد...برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 197 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 3:41
«وَ فَدَيناهُ بِذِبحٍ عظيم»ش کشک بود. چاقو گلوی اسماعیل را برید.
خواندن ندارد...برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 3:41
معلممان تعریف کرده بود «ضحاک باید مغز دو تا آدم را میخورد» و من آن روز تا خانه دویده بودم که ثابت کنم قصه راست نیست، که بقیه طور دیگری برایم تعریفش کنند.
خواندن ندارد...برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 176 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 3:41
پرسیدم: «یعنی ممکنه رماتیسم باشه؟» ابرویش را بالا برد و گفت: «حالت خوبش اینه که رماتیسم باشه». بعد، یخبندان شد.
خواندن ندارد...برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 204 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 3:41
بیشتر از همهی روزهای زندگیام لازم دارم خدا داشته باشم و هرچقدر دستهایم را بالا میبرم، نمیگیردشان.
خواندن ندارد...برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 174 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 3:41